تقدیم به مولانا الحسین و ابالفضل العباس صلوات الله علیهم امشب بیا و قرص ماهش را بغل کن لبخندهای گاهگاهش را بغل کن با چشمهایت اذن از مادر بگیر و آن کودک ابروسیاهش را بغل کن قنداقه اش را بین بازوهات بگذار چون…
این شعر نیست رقص جنون خیز واژههاست
یک مثنوی شمیم دلانگیز واژههاست
از باده ولای تو مستیم تا ابد
از کوثرت بریز قدح یا علی مدد
…
در گوشهٔ زندان که صدا محو سکوت است
یک قلب ترکخورده پر از حسِ قنوت است
گفته است که در خانه کسی هست؛ شمایید
این خانه تجلیگه آیات بیوت[1] است
موسی شو و بر نیل بزن چوب عصا را
راهی بنما بادیه، عین برهوت است
…
برپاخیز برپاخیز برپاخیز
در لبنان، سوریه در عراق و یمن تویی
می گوییم تا ابد؛ پهلوان وطن تویی
جان دادی در راه عزت این وطن شهید
میماند نام تو در دل مرد و زن شهید
…
پُر از بغض و دردیم، پُر از زخم کاری
کنار تو، با داغهامون شکستیم
ببین دست هامون، چه جور مشت میشه
با فردای چشمان تو عهد بستیم
…
سوره فجر را بغل کرده است
آیه در آیه هل آتی دارد
جامهای بهشت در دستش
مرد این قصه تا تو را دارد....
…
شبیه قطره باران که جان به ما بخشید
تو را خدای مدینه به قلبها بخشید
و روز در تپش آفتاب پنجم بود
که دست لطف خداوند ماه را بخشید
…
ناقابل است هدیه ما یا حسین جان
اینیک دل است هدیه ما یا حسین جان
با تو به سمت نور کشیده است راه ما
خون میدهد بهپای شرف تا سپاه ما
…
یک جرعه عطش در نفس باد بریزید
تا بر سر افطار تو! دریا بگذارم
…
کربلا داغها مکرر شد
آمدم کربلا شهید شدم
روی نیزه بلند میگویم
پیش داغ تو روسپید شدم
…
کنار سوختن هیزم است در آتش
شبیه شعله وجودش گم است در آتش
چنان زبانه گرفته است شعله تا افلاک
گمان کنم که هزار انجم است در آتش
…